تحولات منطقه

عبدالله دیصانی، یکی از منکران خدا، پس از مناظره با هشام و دریافت پاسخ‌های راهگشا و روشن از امام صادق (ع) درباره قدرت و تدبیر خدا، به ایمان و توحید روی آورد.

مناظره‌خوانی : شیعه شدن منکر خدا بعد مناظره با هشام
زمان مطالعه: ۴ دقیقه
کتاب صد و یک مناظره جالب و خواندنی به قلم محمد محمدی اشتهاردی به گردآوری مناظرات مختلف پیرامون مسائل اعتقادی و دینی پرداخته که در شماره‌های مختلف به انتشار آن خواهیم پرداخت.

هشام بن حکم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق (ع) بود، روزی یکی از منکران خدا به نام «عبدالله دیصانی» با هشام ملاقات کرد و از او سوالی پرسید که در انتها باعث مسلمان شدن او شد.

دیصانی: ای هشام آیا تو خدا داری؟

هشام: آری.

دیصانی: آیا خدای تو قادر است؟

هشام: آری هم توانا است و هم بر همه چیز مسلط است .

دیصانی : آیا خدای تو می‌تواند همه دنیا را در میان تخم مرغ بگنجاند، بی‌آنکه دنیا کوچک شود و درون تخم‌مرغ وسیع گردد؟

هشام: برای پاسخ به این سؤال به من مهلت بده

دیصانی: یک سال به تو مهلت می دهم.

هشام سوار اسب شد و به حضور امام صادق (ع) رسید، و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا عبدالله دیصانی نزد من آمد و سؤالی از من کرد که برای پاسخ به آن تکیه‌گاهی جز خدا و شما کسی نیست»

امام صادق علیه‌السلام: او چه سؤالی کرد؟

او گفت: آیا خدا قدرت دارد که دنیا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد بی‌آنکه دنیا را کوچک کند و تخم مرغ را بزرگ نماید؟

امام صادق علیه‌السلام: ای هشام تو دارای چند حس هستی؟

هشام: دارای پنج حس هستم بینائی، چشایی، شنوائی، بویائی و بساوائی (لامسه)]

امام صادق علیه‌السلام: کدامیک از این پنج حس کوچکتر است؟

هشام: حس بینائی .

امام صادق علیه‌السلام: اندازه‌ی عدسی بینائی چشم چقدر است؟

هشام: به اندازه یک عدس، یا کوچکتر از آن است .

امام صادق علیه‌السلام: ای هشام جلو و بالای سرت را نگاه کن، به من بگو چه می‌بینی؟

هشام نگاه کرد و گفت: «آسمان، زمین، خانه ها، کاخ‌ها، بیابانها ، کوهها و نهرها را می نگرم.

امام صادق علیه‌السلام: خدائی که قادر است همه آنچه را با آنهمه وسعت که می‌بینی در میان عدسی چشم تو قرار دهد می‌تواند همه جهان را در درون تخم مرغ قرار دهد بی‌آنکه جهان کوچک گردد و تخم مرغ بزرگ شود.

در این هنگام هشام خم شد و دست و پای امام صادق (ع) را بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا همین پاسخ برای من بس است.

هشام به خانه خود بازگشت فردای آن روز عبدالله نزد هشام آمد و گفت: من برای عرض سلام آمده ام نه برای گرفتن جواب آن سؤال .

هشام گفت: اگر جواب آن سؤال را می‌خواهی، این است جواب آن، سپس جواب امام را برای او بیان کرد.

عبدالله دیصانی تصمیم گرفت شخصاً به حضور امام صادق (ع) برسد و سؤالاتی را مطرح کند به خانه امام صادق (ع) رهسپار شد و اجازه ورود طلبید به او اجازه داده شد، او به محضر آن حضرت رسید و نشست و گفت: «ای جعفر بن محمد مرا به معبودم راهنمائی کن»

امام صادق علیه‌السلام: نامت چیست؟

عبدالله بیرون رفت نامش را نگفت دوستانش به او گفتند: چرا نامت را نگفتی .

او جواب داد اگر نامم را که عبدالله (بنده خدا) است می‌گفتم از من می‌پرسید آنکه تو بنده او هستی کیست؟

دوستان عبدالله گفتند نزد امام برگرد و بگو: «مرا به معبودم راهنمایی کن و از نامم مپرس»

عبد الله بازگشت و به امام صادق (ع) عرض کرد: «مرا به معبودم راهنمائی کن و از نامم مپرس!»

امام اشاره به جایی کرد و فرمود در آنجا بنشین .

عبدالله، نشست در همین هنگام، یکی از کودکان امام که تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی می‌کرد، به آنجا آمد، امام به کودک فرمود: «آن تخم مرغ را به من بده کودک، تخم مرغ را به امام داد.

امام، آن را گرفت و به عبدالله رو کرد و فرمود:

ای دیصانی! این تخم‌مرغ را نگاه کن که سنگری پوشیده است، دارای پوست کلفتی است، زیر پوست کلفت پوست نازکی قرار دارد، زیر آن پوست نازک (مانند) نقره‌ای است روان (سفیده)،

سپس طلائی است آب شده (زرده) که نه طلای آب شده با آن نقره روان بیامیزد و نه آن نقره روان با آن طلای روان مخلوط گردد و به همین وضع باقی است نه سامان دهنده‌ای از میان آن بیرون آمده که بگوید من آن را آن گونه ساخته‌ام و نه تباه کننده‌ای از بیرون به درونش رفته که بگوید من آن را تباه ساختم

و روشن نیست که برای تولید فرزند نر درست شده یا برای تولید فرزند ماده، ناگاه پس از مدتی شکافته می‌شود و پرنده‌ای مانند طاووس رنگارنگ از آن بیرون می‌آید!

آیا به نظر تو چنین تشکیلات (ظریفی) دارای تدبیر کننده‌ای نیست؟

عبدالله دیصانی در برابر این سؤال، مدتی سر به زیر افکند سپس در حالی که نور ایمان بر قلبش تابیده بود سربلند کرد و گفت گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و او یکتا و بی‌همتا است و گواهی می‌دهم که محمد(ص)، بنده و رسول‌خدا است و شما امام و حجت از طرف خدا بر مردم هستی و من از عقیده باطل و کرده خود توبه کردم و پشیمان هستم .

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha